صحنه:
در کوچه باز است و پیر مردی لاغر به در تکیده داده، سیگار میکشد. از توی حیاط صدای ننه‌خانم می‌آید که دستش را کرده توی دیگدان و به زن های دیگر داخل حیاط تشر میرود. بچه های توی کوچه مشغول خط خطی کردن دیوار های زرد و ترک برداشته‌ی بیرون خانه‌اند. چهار نفر پسر که تازه تکلیف شده اند روی بلوک های مضاف از ساختمان بغلی نشسته‌اند و باهم حرف میزنند.

ذهن مریض: برو دستت را بکن توی شلوارت که از پنجره حیاط آویزان است، یک پنج‌هزاری دربیاور و بدو پی سیگار خریدن. این خاله زنک بازی ها به تو نیامده، اینجا خسته‌کننده تر از هرجای دیگری برای توست!

اعصاب گه‌مالیده: کاش همه چیز به حرف بود و تلقین معانی کلمات به هم. آنوقت دیگر نیاز نبود چیزی به فعل بیانجامد، یا خوانده میشد یا گفته. به همین راحتی. ولی حالا که اینطور نیست، مسائل همیشه درون تو نمیگذرد گاهی احترام هست که جلوت را میگیرد گاهی احساس شعور، گاهی هم عشق و علاقه.

ذهن مریض: خب تو که از این تثلیث مشمئزکننده هیچکدام را نداری. آنوقت چطور مانعت میشوند؟ (ننه خانم داد میزند و درب دیگ را برهم میکوبد، چادر گلدارش را جمع میکند و زمزمه‌کنان داخل خانه میشود)

اعصاب گه‌مالیده: مشکل تو این است، البته به نوعی من هم به‌ش دچارم. اینکه هیچوقت از آنچه میگویی تصوری نداری؛ تنها نظمی از جملات را به تو املا کرده‌اند که طوطی وار از تو بیرون میریزد. که در این حیث و بیث من هم بی‌تقصیر نیستم. به همین دلیل اصلا نمیشود به تو فهماند که چرا اینجا را ترک نمیکنم تا پی سیگار خریدن بروم.


مشخصات

  • جهت مشاهده منبع اصلی این مطلب کلیک کنید
  • کلمات کلیدی منبع : گاهی ,حیاط ,سیگار ,مشمئزکننده هیچکدام ,تثلیث مشمئزکننده ,اعصاب گه‌مالیده ,سیگار خریدن ,تثلیث مشمئزکننده هیچکدام
  • در صورتی که این صفحه دارای محتوای مجرمانه است یا درخواست حذف آن را دارید لطفا گزارش دهید.

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

اخبار روز قناری چت۱۰۰،چت۱۰۰،چت صد،صد چت،چتصد پایگاه خبری تحلیلی شوش نیوز 22 سالگی علی رحمانی پور camdynxx52bv log Fred