صحنه:
یک توالت پر از پشه و *پاپلّی که دور لامپ میچرخند و روی دیوار رگه رگه شده سایه می اندازند. تشط توالت سفید است و اطرافش را لکه هایی از گه به علت استمرار ریدن، زشت و حال بهم‌زن کرده است. یک هواگیر مستطیلی بالای دیوار قرار دارد که بوی گل نارنج از آن می‌آید و با هوای سبک بالای توالت درهم می‌آمیزد. دنده‌ی شیر آب چرب است و شیلنگ‌ش روی زمین خیس سرامیکی توالت، تلو تلو میخورد.

اعصاب گه‌مالیده: دستم به سوراخ ته تشط نمیرسد وگرنه مشتم را توش فرو میکردم و راه آزادی این همه گه را که بوش خفه‌م کرده باز میکردم. پیشانی‌م عرق میریزد و شرمم می‌آید که به صورتم دست بزنم هووف چقدر سخت است توی بهار مبال رفتن!

ذهن مریض: به جای اینهمه عرزدن، کاری بکن که درخور یک انسان گله‌مند باشد.

اعصاب گه‌مالیده: چه کار؟ تو بگو.

ذهن مریض: اول اینکه کارت را اینجا تمام کن. میدانم دشوار است اما در نهایت که باید انجام شود! دوم، موقع خلاص شدن شیر آب را تا گردن باز بگذار. سوم، هرچه آب توی آفتابه هست خالی کن و پرتش کن لای نشیمن مبال. و در آخر جای کثافت کاری ات را تمیز نکرده رها کن. فقط کسی که بعد از تو قصد ریدن توی این توالت را میکند، میفهمد که من چه میگویم!

اعصاب گه‌مالیده: (یک سوسک قرمز بزرگ از زیر طاق سنگ توالت توی آب گودی‌اش می‌افتد، و دست و پان سعی میکند از آن بیرون بیاید). همم! با اینکه همیشه درست نمی‌گویی اما به ناچار این دفعه باید به طریق تو برینم.

*نوعی پروانه، به گویش مازنی

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

اینک اشعار محسن رهاورد شهریار حسینی دکوراسیون منزل Brandon liquid-analysis خرید اینترنتی تعمیرکار شما منبع کويل دار